ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
مانند جوجه ها، ما هم یک روز باید لانه امن خود را به قصد پریدن ترک کنیم.
رها شدن بر گُردهی باد است و
با بیثباتی سیمابوارِ هوا برآمدن
به اعتمادِ استقامتِ بالهای خویش؛
ورنه مسألهیی نیست:
پرندهی نوپرواز
بر آسمانِ بلند
سرانجام
پَر باز میکند.
جهانِ عبوس را به قوارهی همّتِ خود بُریدن است،
آزادگی را به شهامت آزمودن است و
رهایی را اقبال کردن
حتا اگر زندان
پناهِ ایمنِ آشیانه است
و گرمْجای بیخیالی سینهی مادر،
حتا اگر زندان
بالشِ گرمیست
از بافهی عنکبوت و تارَکِ پیله.
رهایی را شایسته بودن است
حتا اگر رهایی
دامِ باشه و قِرقیست
یا معبرِ پُردردِ پیکانی
از کمانی؛
وگرنه مسألهیی نیست:
پرندهی نوپرواز
بر آسمانِ بلند
سرانجام
پَر باز میکند.
"احمد شاملو"
پریدن ، باور پرنده ای است که به پرواز می اندیشد...
احسنت،زیبا بود