ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
وقتی اولین تلویزیون رنگی رو خریدیم من حدوداً 5 سالم بود، قشنگ یادمه تازه از اردبیل به خرمشهر نقل مکان کرده بودیم پرواز هما که چون بچه بودم یک هدیه هواپیما کوچولو بهم دادن، چند شب پیش وقتی واکسن دوماهگی آقا عرفان رو زده بودیم خواب اون روز رو دیدم، وای تلویزیون رنگی ال جی با بازی یک بازی خیلی ساده که عنکبوتی بود و باید نقطه ها رو میخورد!
خونه جدید و تلویزیون جدید، سن پدرم حدود همین سن خودم بود، همه چیز خوب و با امیدواری روزهای روشن برای من.
شهر هیچ جنبه بصری درست و حسابی نداره مگر این که وسطش یه ساخت و ساز بی منطق و زشت رو ببینیم.
کلا روندی که میبینم از بین رفتن باغچه های قشنگ، خونه های اصیل و درست شدن خونه های دوزارای آشغال با نماهای درپیت مخصوصا رومیه.
عباس : من خروس بی محلم اسی خان شمام سرتون شلوغ پلوغه، میرم سر یه فرصت خدمت میرسم.
اسی: بیشین عباس آقا، نقد رو ول نکن ... اوس کریم 120 سال بهت عمر با عزت بده من خودمو عرض می کنم: آدمیزاد گاهی وقتا با یه عطسه، فقط و فقط با یه عطسه روده میترکونه و افقی میشه... این شیشه اعتبارش بعض من و شماست... آنفارکتوس در کمین همهی ماست، قبول نداری؟
این دو هفته خیلی کارها مزخرف پیش میرن و شاید پیش نمیرن، خلاصه خیلی کسل کننده است، کسل که میشم زنگ میزنم به محمد کلی غر میزنیم، آخرشم میگیم ولش کن اصلا، درست میشه ایشاالله...
سر کار بعضی روزها دلم میخواد مثل باشگاه مشت زنی بزن دخل خیلی ها رو بیارم ولی آخرش مثل عصبانی نیستم مرتب خودم رو آروم میکنم.