ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
آورده اند که یکی از نو عهدان اسلام به نزد امیرالمومنین علی ، کرم الله وجهه ، آمد و گفت : " یا امیرالمومنین ! در اسلام مناهی بسیار است و مرا اجتناب از آن جمله میسّر نمی شود. یک خصلت از خصال ذمیمه ی مرا اختیار کن تا از آن دور باشم.
امیرالمومنین ، رضی الله عنه ، فرمودند که " از دروغ گفتن اجتناب نمای."
مرد از خدمت او بازگشت ، در راهگذر او را نظر به خانه ی خمَار افتاد و طبیعت او به نوشیدن خمر میل کرد. خواست که آن را ارتکاب نماید، اندیشید که "اگر امیرالمومنین بپرسد که خمر خورده ای ، اگر اقرار کنم ، حدّ زند و اگر گویم نه، دروغ گفته باشم، و عهد کرده ام که دروغ نگویم." پس از سرِ آن در گذشت.
همچنین به سرِ زنا رسید و دایه ی شهوانی او را در کار آمد و به همان علّت اول ممتنع شد، و بر هر گناه که می رسید از بیم آن که نباید که به سبب ارتکاب آن دروغ گفتن گیرد، عنان باز می کشید.
پس به خدمت امیرالمومنین علی رسید و گفت: " یا امیرالمومنین! جمله طریقت بر من بسته گردانیدی ، و مرا معلوم شد که سرِ همه ی بدی ها دروغ گفتن است."