ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
وقتی 5 سالم بود یک آلبوم داشتم که خیلی خوش رنگ بود و عکس های نوزادی من تا حوالی همون سن رو با خودش داشت.
روی آلبوم یک عکس بود که چندتا بچه توی پارک بازی میکردن و احتمالا کمی از من بزرگتر بودن، من توی اون سن همیشه فکر می کردم بزرگ شدن باید یک چیزی توی همین مایه ها باشه، تنها بتونم برم پارک و بازی کنم.
وقتی که رفتم کلاس اول یک رفیق داشتم که کلاس سوم بود و قد خیلی بلندتری از من داشت ، اون موقع فکر میکردم بزرگ شدن یعنی قدم اینقدر بلند بشه که بتونم کابینت های بالا رو باز کنم.
یادش بخیر، توی این سه دهه ای که از خدا عمر گرفتم تا همین الان از بچگی هر دو سال نظرم راجع به بزرگ شدن تغییر می کرد الانا هر دو روز یکبار معیارم از بزرگ شدن تغییر میکنه و همچنان به نتیجه نرسیدم.
خیلی خوبه که از تجربه هاتون میگین. من 13 سالمه و با خوندن متنتون چشمم به بعضی چیزا باز شد:)
سلام، خیلی خوبه که مطالعه می کنید.
همیشه موفق باشید