ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
یکی از بندگان خدا کشفی کرده بود برای درمان کرونا، میگفت بشینید توی ماشین صداش رو تا آخر ببرید بالا و کرونا میپره، حالا جدای این که چه آهنگی دقیقاً میتونه کرونا رو بپرونه ولی این روش برای پروندن صداهایی که توی کله صحبت می کنند خیلی موثره!
قراره دنیا رو با لشکر زامبیهای مجازی و رهبری سلبریتیها با خود کنترلی زامبیها( یک ماتریکس نسبتاً پیچیده و پیوند قدرت و پول و شهرت) یک دست کنند و مدیریت کنند.
تا وقتی که عمق غم را درک نکنی ،عمق شادی رو نمیتونی بفهمی
ساختمان های قدیمی و متروکه حس عجیبی برای من دارند میرم توی اون دوره باهاشون زندگی می کنم، باهاشون رشد می کنم و باهاشون میمیرم!
کولر ماشین خراب، گرمای هوا روی 45 درجه سانتیگراد، موتور ماشین هم بعد از دوبار تعمیرات اساسی دوباره ریپ میزنه!
رفیق ما زنگ زده بهم و می گه کلا هر حرکتی که میزنیم می خوره به بن بست بی پولی.
گفتم: امیر من دیروز به مهدی هم گفتم ما هنوز خیلی خوشبختیم که مشکلاتمون با پول حل میشه!
- آره می دونی چرا؟
- چرا؟
- چون توی کف هرم مازلو قرار داریم و به فکر زنده موندنیم دیگه فرصتی نمی مونه که مشکل دیگه ای داشته باشیم... !
شهر عین یک بورد الکترونیکی ما هم یک سری ابزار برای نظم جهان!
تفکری که مرغ ماشینی تولید میکنه و کلا همه ی چیز از اعداد تا طبیعت رو استاندارد میکنه از آدم چی میخواد؟
مرغ رو برای ما تولید می کنند یا پول؟
دلم نمی خواد آدم های استاندارد رو ببینم ، همه یک شکل همه زرنگ همه عند روزگار!
بعضی اوقات یک مشکل اینقدر کش پیدا میکنه و در خصوص آن تصمیمی گرفته نشده که اگر به ساده ترین حالت رسیده باشه هم قابل حل نیست.
حس می کنم یک نیروی مرموزی داره منو به بن بست فکری می کشونه!
توی این اوضاع آشفته چیزی که بیشتر بهت لطمه میزند و داغون میکنه آدم رو اینه که با دیدن مدیران بیخود و زمامداران مملکت آینده زورشون ظاهراً به این وضع نمیرسه.
از 18 سالگی دوست داشتم و تصمیم گرفتم که یک کتاب باحال بنویسم ولی همیشه کل عنوان ایده در حد یک خط بیشتر نمیره!
چه ذهنی داشته خالق کتاب صدسال تنهایی
خیلی وقت بود رمق یادداشت نوشتن نداشتم، از بس امسال سرم شلوغ شد ولی خداروشکر امروز میخوام راجع به چیزی که دیروز بهش رسیدم بگم.
برای تغییر مملکت شاید لازم نباشه گردن گردن کش ها رو شکوند یا دنبال کارتل های بزرگ اقتصادی بود.
بعضی اوقات یک کارمند یا کارشناس آموزش ندیده یا بی شعور خودش به تنهایی می تونه یک مملکت رو عقب بندازه.
دارم به تمام کارهایی که انجام دادم تا الان فکر میکنم که چطور یک کارشناس بی خود ممکن بود مسیر کلی کار رو تغییر بده و بعضی وقت ها موفق شده و بعضی اوقات نه.
حالا شما کارهای خودتون رو ببنید و تاثیر این کارمندان و کارشناسان رو در روند زندگی و برنامه هاتون حس کنید!