ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو
نی چون تو گوشه گشتهای در گوشهای افتادهای
در غصهای افتادهای تا خود کجا دل دادهای
در آرزوی قحبه یا وسوسه قوادهای
شرمی بدار از ریش خود از ریش پرتشویش خود
بسته دو چشم از عاقبت در هرزه لب گشادهای
و این که عشق آن است که حیرانت کند/ بی نیاز از کفر و ایمانت کند نه این که آویزانت کند!
یادآور می شوند که باید صبر داشت و تلاش کرد نه این که بیوفتی یه گوشه داریوش و چاوشی گوش کنی و بعد این که غصه ای که داری مربوط به اینه که تو عاشق نیستی یه مشکل دیگه داری، سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم / گفت ارچه در خماری نی در خمار مایی . بیت سوم میفرمایند وقتی یک مشکل دیگه داری چرند نگو که عاشق هستم.
باز هم بنده روی صبر بیشتر تاکید دارم. متشکرم!
همه ی کسانی که در ادارات کار می کنند بی شعور نیستند، هر چند که همگی در معرض ابتلا قرار دارند.
اغلب به یک دوره کارآوزی سخت و طولانی - که خدمت نظام وظیفه نام دارد - نیاز هست تا افراد برای نشستن پشت میز و کاغذ بازی آماده شوند.
تلون مزاج هم معمولا بدون پاداش نمی ماند.هر چقدر قوانین انعطاف ناپذیر تر باشند، کارکردن برای بیشعور ها کسالت بارتر و خسته کننده تر می شود.
زمان،ازرشمندترین سلاح های بیشعورهای پشت میز نشین است. آن ها مقدار فراوانی از این سلاح را در اختیار دارند و شما هیچ. "فصل 11 کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت - ترجمه محمود فرجامی"
پی نوشت:
البته معدود کارمندان شریفی که به بیشعوری مبتلا نشده اند در طی زمان با درجا زدن و ... رو به رو می شوند
الان مثلا 18 سالمه
خسته از اردبیل رسیدم به تهران و در فکر فردام که برم دانشگاه ثبت نام کنم!