ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
امروز حین صبحانه خوردن توجهم به نان جلب شد، آیا این نان بهداشتی تهیه شده؟ آرد مرغوبی داشته؟ در شرایط خوبی نگهداری شده ؟ ...؟
معمولا حال و حوصله ی صف ایستادن برای چیزی را ندارم، برای همین نان را بسته ای می خرم.
روی بسته بندی آن را نگاه کردم نه تاریخ داشت، نه آدرس و نام و نشانی ، طبیعتا علامت استاندارد هم رویش درج نشده بود.
با خودم فکر کردم چقدر وضعیت وحشتناکی بر جامعه ی ما و کل دنیا حاکم می شد اگر که ما به وجدان خود رجوع نمی کردیم و یا اصلا وجدانی در نهاد ما قرار داده نمی شد.
مثلا به جای لبنیات برای ما انواع و اقسام مواد شیمیایی را ترکیب می کردند و تحویل می دادند، معلم ها به جای آموزش دادن دانش آموزان، وقت تلف می کردند. مسئولین به جای انجام وظیفه ی ، جیب های خود را پر می کردند. رسانه ها به جای آگاهی دادن ، مخاطبینشان را با قدرت ها معامله می کردند. بانک ها به جای سرمایه گذاری در تولید به فکر دلالی و بنگاه داری می افتادند. شرکت های بیمه ای به جای اشغال در توسعه بهداشت و درمان ، اپراتور موبایل تاسیس می کردند. مردم به جای نوع دوستی به همدیگر رحم نمی کردند .
مجبور بودیم تا به همه کس و همه چیز شک کنیم، چون وجدانی نبود که بشود به آن اعتماد کرد ، واقعا چه روزگار غریبی می شد.
یک ورق خواهم به پهنای فلک/ تا نویسم شرح این دوز و کلک!
خلاصه خداروشکر که وجدان در نهاد ما گذاشته شده وگر نه بد وضعیتی از آب در می آمد.
سر آخر به این نتیجه رسیدم که به وجدان توزیع کننده و تولید کننده نان ها اعتماد کرده و بقیه ی پنیر و کره را میل کنم.