وضو عبادت است،
اما اگر منت در آب هست، باید تیمم کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تلگرام وارده!
وقتی جملات طنزی و هزلی را می دیدم که در قالب جملات بزرگان نوشته شده بود،
با دوستم به صحبت نشستیم که:
اندیشه این بزرگان در طول دو قرن گذشته باعث تکان دادن دنیا می شد و جوان های آن دوره چه طور در مکاتب این افراد به درس و بحث می پرداختند و به حال توده بدبخت می اندیشیدند!
و حالا کار جوان های ما چه شده؟!
از تکان دادن دنیا رسیده ایم به تکان دادن ماهیچه های صورت...
این تعبیر، که غالباً تکیه میشود که «حق علی پایمال شد»، تعبیر کاملی نیست؛
(بلکه باید گفت) «حق مردم پایمال شد»! علی خودش حق است!
نقل است که از بایزید بسطامی پرسیدند: کدام خصلت در آدمی نافع تر؟
گفت: عقلی وافر.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: حسن ادب.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: برادری مشفق که با او مشورتی کند.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: خاموشی دائم.
گفتند: اگر نبود؟
گفت: مرگ در حال.
فرزندان عزیزم!
دیگر این شمائید که باید هر چه بیشتر کوشش کنید تا نهال آزادی و استقلال کشور را آبیاری کنید.
فردای شما فردای دشواری است که اگر مجهز به علم و تقوا و شعور انقلابی - اسلامی شدید، پیروزی تان حتمی است و اگر خدای نکرده در این مرحله کوتاهی کنید، مسؤولیت آن به عهده خود شماست.
هرگز اجازه ندهید که عده ای معدود چون گذشته تلخ روزهای استبداد بر شما حکومت کنند، اصل دموکراسی اسلامی را فراموش نکنید.
ای کاش می توانستند از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند در دردها و شادیهاشان حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند .
افسوس آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود آنان به ابر شیفته بودند
و اکنون با آفتاب گونه ای آنان را اینگونه دل فریفته بودند .
ای کاش می توانستم خون رگان خود را من قطره قطره قطره بگریم تا باورم کنند ٬
ای کاش می توانستم یک لحظه می توانستم ای کاش ٬
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند ٬
ای کاش می توانستم
پی نوشت:
یورو نیوز: تصویر جسد آیلان کردی، کودک سه ساله ای که در سواحل بودروم ترکیه پیدا شد جهان را شوکه کرده است.
تصویری که شاید بتواند حساسیت های اروپا را درارتباط با تراژدی پناهجویان تغییر دهد. آیلان کردی سه ساله به همراه خانواده اش از کوبانی گریخته بود.
افلاطون انسان را یک حیوان سیاسی تعریف میکند و دانشمندان ما آن را یک حیوان اجتماعی ترجمه کردهاند، زیرا میپنداشتهاند که آن چه صفت مشترک انسانها است اجتماعی بودن است نه سیاسی بودن، زیرا در این صورت تنها سیاستمداران انسان هستند و انبوه مردمی که به سیاست نمیاندیشند و یا کار سیاسی نمیکنند انسان نیستند. حال آنکه اجتماعی بودن صفت مشخص انسان نیست، زیرا بسیارند حیواناتی که حتی از انسان اجتماعیترند، همچون زنبور عسل. این سیاسی بودن است که ویژه انسان است.
مقصود از سیاسی بودن، بینش و گرایشی است که فرد را به سرنوشت جامعهای که در آن زندگی میکند پیوند میدهد و این پیوند است که تجلیگاه اراده، آگاهی و انتخاب انسان به شمار میآید و تنها انسان است که موضع اجتماعی خویش را همچنان که موضع طبیعی خویش را، احساس میکند، یعنی به پایگاه خویش در طبیعت یا در جامعه خودآگاهی دارد و در آن دخالت میورزد، آن را تأیید میکند یا بدان اعتراض دارد و یا در تغییر ساختمان آن دخالت میکند.
بنابر این، انسان غیرسیاسی انسانی است که عالی ترین تجلی استعداد نوعی خویش را باطل گذاشته است.
متأسفانه قدرتمندانی که بر سرنوشت جامعهها مسلط بودهاند، همواره از سیاسی شدن تودهها وحشت داشتهاند. «سیاستزدایی» مردم شیوهای نیست که امروز استعمارگران و یا قدرت های استبدادی و ضدمردمی، برای انحصار قدرت سیاسی در دست خویش، کشف کرده باشند و از طریق ترویج هنرهای انحرافی، افراط در ورزش های بی شمار یا توسعه آزادیهای جنسی، و یا مصرفپرستی و یا ایجاد گرفتاریهای حقیر در زندگی اقتصادی و خانوادگی، و یا ترویج مسائل انحرافی و یا سرگرمیهای ذهنی و یا تخدیرهای مذهبی و فلسفی و ادبی و هنری، اندیشهها را از سرنوشت خویش و سرنوشت جامعه خویش دور سازند.
اگر خونی نریزد شاه عالم
بسا خونا که در عالم بریزند
بباید کشت هر یکچند گرگی
به زاری تا دگر گرگان گریزند
پی نوشت:
یکی از ویژگی های اشعار سعدی این است که وی در آثار خود به جنبه های سیاسی و اقتصادی نیز اشاره دارد،
که از جمله ی آن می توان به مواعظ ایشان در باب کشور داری اشاره نمود.
همچنین مناظره سعدی با درویشی که ثروتمندان را دشمن اجتماع می پنداشت مبین دیدگاه اقتصادی سعدی می باشد.
تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سال های سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعت ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام.
من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را -بیآن که آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه کتاب هایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد.»...
اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هرچه آموختهام از خارج دانشگاه است.
بنده با یقین کامل میگویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر.
تکیه ما به دین، بازگشت به گذشته نیست، بل که ادامه راه تاریخ است.