-
بیا بریم ببینیم آسمان هر جا همین رنگ ست ؟
یکشنبه 10 تیر 1397 13:50
من اینجا بس دلم تنگ ست . و هر سازی که می بینم بد آهنگ ست . بیا ره توشه برداریم ٬ قدم در راه بی برگشت بگذاریم ؛ ببینیم آسمان هر جا همین رنگ ست ؟
-
تقصیر آدمیزاد از سعی باطلش بود
پنجشنبه 7 تیر 1397 10:14
زیر پلی نشستم، تا کس مرا نبیند آمد سگی کنارم، پرسید گریه داری؟ غمگین نباش، مجنون! رسم جهان بدل شد لیلی، بمان بگوید دیوانه ی فراری! یک شاخه گل برایت سوغات خواهم آورد آن هم اگر نمردم از دست انتحاری مادرکلان پیرم، روزی نصیحتم کرد بنویس روی سنگی، این را به یادگاری: تقصیر آدمیزاد از سعی باطلش بود ورنه خلاصه میشد دنیا به...
-
حضور ملکه محترم
شنبه 2 تیر 1397 20:33
از: احسان ، کنج اتاق - تهران به: ملکه انگلستان کاخ باکینگهام - لندن حضور محترم ملکه انگلستان (دامت برکات) با سلام و احترام، نظر به گذشتن قریب به 70 سال از ملی شدن نفت و با توجه به حلم و بردباری سرکار عالی که باز شدن مجدد سفارت انگلستان در تهران نمونه از آن است. به عرض می رساند با توجه به ضرورت وقت نسبت به برقراری...
-
تو حق را به مرد میسنجی، یا مرد را به حق؟
پنجشنبه 17 خرداد 1397 06:18
والا به خدا فرقی نداره اگر یک کرواتی حقوق کارگر رو نده یا یه یقه دیپمات! کار غلط غلطه، دزدی دزدیه! من هیچ جوره با هیچ عدد و رقمی توی کتم نمیره که چرا حقوق کارگر رو نباید بدی. با خریتت گند بزنی به منابع کشور و دست بکنی توی جیب ملت چه روحانی باشی چه شاه باشی چه رعیت اشتباه کردی، دزدی کردی. حق بیمه ی کارگر رو چه بگی نمی...
-
مفاد دیدار با رهبری
پنجشنبه 17 خرداد 1397 05:39
از رویه های منظم در این مملکت دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب است، که از یک مشی پیروی می کند: 1- دعوت دانشجویان از جاهایی که ما در این چندسال دانشجویی نفهمیدیم کجاست. 2- سخنرانی یک نفر چپی(!) که اول از حصر سران اصلاحات ناله می کند و نبودن آزادی را پیش کشیده و بعد هم با تجلیل و یاد و خاطره انقلاب سر و ته قضیه را هم می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اردیبهشت 1397 11:29
باغبان گر نگشاید در درویش به باغ آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم
-
بدبختی
جمعه 10 فروردین 1397 03:21
بعضی اوقات هجمه ی بدبختی ها طوریه که تعجب می کنی چرا پودر نشدی
-
بلاتکلیفی
یکشنبه 20 اسفند 1396 15:41
- لعنت به بلاتکلیفی، هیچ چیز بدتر از انتظار کشیدن نیست. + بدتر از اون اینه که چیزی نباشه که براش منتظر بمونی.
-
بسیار صبر باید
شنبه 21 بهمن 1396 01:26
بیخ مداومت را، روزی شجر بروید شاخ مواظبت را، وقتی ثمر بباشد استاد کیمیا را، بسیار سیم باید در خاک تیره کردن، تا آنکه زر بباشد بسیار صبر باید، تا آن طبیب دل را در کوی دردمندان، روزی گذر بباشد
-
این عمر گذشته را کجا دریابم
یکشنبه 8 بهمن 1396 22:59
اندر طلب دوست همی بشتابم عمرم به کران رسید و من در خوابم گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمر گذشته را کجا دریابم
-
یه روز خودت می فهمی
جمعه 6 بهمن 1396 22:44
الزا : من گفتم دیگه هرگز تو را ترک نمی کنم... ریچارد: ترکم نخواهی کرد، ولی خود منم یک کارهایی دارم، جایی که من میرم تو نمی تونی بیایی، توی کارهام نمی تونی شرکت کنی. من بلد نیستم نقش آدم های اصیل و شریف را بازی کنم، ولی فهمیدن این که توی این دنیای درهم و برهم گرفتاری سه انسان حقیر خیلی بی اهمیته کار مشکلی نیست، یه روز...
-
وای از روزی که قلم در بند نان گردد!
یکشنبه 1 بهمن 1396 09:48
چند وقتیه به این فکر میکنم که نصف بیشتر مشکلاتی که داریم مربوط به خبرنگارهاست، یکی خبرنگارهای مزدور که به خاطر غم نان مجبورن هر مرد و نامردی رو اسطوره نشون بدن، یکی هم خبرنگار های احمق که می بینن باد کدوم طرفی می وزه و واسه اون می نویسن! در جریان اختلاس اخیر یکی تیتر زده بود کشف شدن اختلاس به خاطر شجاعت مدیریت در...
-
اختلاس 100 میلیارد چوقی
جمعه 29 دی 1396 15:50
بعد از این همه مدت زمان برای حل مشکلات ادارات، اگر واقعا کمیسیون بگیر اختلاس ها نباشید، یا عرضه ندارید یا علم اینکار را! اگر کمیسیون می گیرید که هیچ. اگر عرضه ندارید استعفا بدهید بروید کنج خانه عیال و بچه ها را نصیحت کنید و از آرمان های عالی مطلعشان کنید. اگر علم این کار را ندارید ما توقع دانش آکادمیک از شما نداریم(...
-
چرا باید اینجا بود؟
جمعه 22 دی 1396 02:28
- می دونستی می خواستم از دستت خلاص بشم، ولی وایسادی! - وایسادم چون هر وقت که با آجر می زدی توی سرم یا می گفتی که بو میدم بهم بر می خورد، ولی هیچ چیز به سختی اون نبود که هر روز زندگیم رو به بطالت می گذروندم. پ.ن: این دیالوگ بین استاد چیفو و پاندای کونگ فو کار رو باید با طلا نوشت! هر وقت که به بودن در جایی شک می کنم این...
-
زمین باران را صدا می زند ، من تو را
شنبه 16 دی 1396 11:05
انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد. زمین باران را صدا می زند. گردش ماهی آب را می شیارد. باد می گذرد. چلچله می چرخد. و نگاه من گم می شود. ماهی زنجیری آب است ، و من زنجیری رنج. نگاهت خاک شدنی ، لبخندت پلاسیدنیست. سایه را بر تو افکندم تا بت من شوی. نزدیک تو می آیم ، بوی بیابان می شنوم: به تو می رسم ، تنها می شوم. کنار تو...
-
ادعا!
سهشنبه 12 دی 1396 14:43
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من بیپا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
-
انتظار داری مملکت چطور باشه؟
دوشنبه 11 دی 1396 23:42
دیروز رفتم یک اداره ای، البته اداره ی کل بود و با توجه به اندازه اش پتانسیل وزارت خانه بودن را هم داشت، یک طبقه فقط برای کاری که من داشتم در مرکز شهر تهران ساخته بودند، کار به این شکل بود که من مدارک را باید در سایت آپلود می کردم، بعد به اداره ی مربوطه در استان مراجعه می کردم تا بعد از ارجاع مدارک به تهران بیاییم و...
-
من با خیالت دلخوشم
دوشنبه 11 دی 1396 00:28
رویای شیرین مرا با تلخ کامی زهر کن، با خشم ویرانم کن و با چشم انکارم مکن.
-
قدر بدانیم "ما" را
سهشنبه 5 دی 1396 01:21
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست
-
من در پی خویشم، به تو می رسم اما!
سهشنبه 5 دی 1396 01:20
- -کجا بودی تا حالا؟! +ساعات گشت و گذارم رو آوردم پایین، محدوده ی جغرافیایی زندگی هم معمولا از محل کارم، منزل و دانشگاه فراتر نمیره! -چرا؟ + زدم وادی ضلالت، راهی که نه آخر و عاقبت خوشی داره و نه حال و روز خوشی! - که چی ؟ + اثبات به خویش! - چی رو؟ + خودمم درست نمی دونم.
-
مراقب دل آدم ها
دوشنبه 27 آذر 1396 00:22
بعضی وقت ها حرف هایی میزنیم که دل می شکاند! مراقب موقعیت خودمون باشیم، زمین گرده
-
من چه دانم من چه دانم!
شنبه 25 آذر 1396 14:36
با این که چندین ماهی از دعوت مسئولین رده بالا تا متوسط کشورهای مختلف در ایران می گذرد هنوز متوجه نشدم در کشوری که حقوق کارگر ها هر 5 ماه به 5 ماه با تاخیر پرداخت می شود ، پول تشریفات و هزینه ی یک روز تعطیل شدن کشور را چه کسی داد؟ اصلا چرا باید کشوری که به قول خودتان یا ورشکسته است یا عرضه ی مدیریت مالی جزء برای پرداخت...
-
تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار
پنجشنبه 23 آذر 1396 00:10
افتد که ندیم حضرت سلطان را زر بیاید و باشد که سر برود و حکما گفتهاند از تلوّن طبع پادشاهان بر حذر باید بودن که وقتی به سلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند و آوردهاند که ظرافت بسیار کردن هنر ندیمان است و عیب حکیمان. تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار بازی و ظرافت به ندیمان بگذار پ.ن: چیزهایی که خیلی وقته فراموش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبان 1396 02:16
وفایی گر نمییابی ز یاری مده دل گر نگارستان چینست وفاداری مجوی از دهر خونخوار وفایی از کسی جو که امینست ندارد سعدیا دنیا وقاری به نزد آن کسی کو راه بینست
-
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
سهشنبه 9 آبان 1396 23:12
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟ یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست دردم این نیست ولی، دردم این است که من بی تو دگر از جهان دورم و بی خویشتنم پوپکم ! آهوکم تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
-
قدرت کلام
یکشنبه 7 آبان 1396 12:40
مگو کلام بیچیز و نارساست بانگِ اذان خالیِ نومید را مرثیه میگوید، ــ وَیْلٌ لِلْمُکَذّبین!
-
کی؟ -بعدا
چهارشنبه 3 آبان 1396 19:07
کل زندگی شده تعلیق و امروز و فردا! منم مث هر بابای دیگه حق دارم که وایسم رو دوتّا پاهام و صاحاب یه تیکه زمین باشم. دیگه ذله شدهم از شنیدن این حرف که: «ــ هر چیزی باید جریانشو طی کنه فردام روز خداس!» من نمیدونم بعد از مرگ آزادی به چه دردم میخوره، من نمیتونم شیکم ِ امروزَمو با نون ِ فردا پُر کنم. آزادی بذر پُر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مهر 1396 00:22
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی که شادی جهان گیری غم لشکر نمیارزد چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مهر 1396 23:05
حرفهای ما هنوز ناتمام... تا نگاه میکنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه با خبر شوی لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر میشود!
-
بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
پنجشنبه 20 مهر 1396 11:51
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند