ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بهطور اتفاقی، یکی از برنامههای کنکوری تلوزیون را میدیدم.
این برنامهها که (بهقول وزیر آموزش و پرورش) برخی با لابیگریِ کارتلهای بزرگ اقتصادی برگزار میشود، طوری روی فنون تبلیغاتی تسلط یافتهاند و از فضای گل آلود کشور کَره میگیرند که هیچ صنعتی نمیتواند چنین کند.
برخی مجریها و آموزگاران این صنعت چنان پر از استرس و اضطرابند که حتی کنترل صدای خود را ندارند، و طوری داد و هوار میکنند و اطوارهای نمایشی درمیآورند که آدم بیشتر نگران خودشان میشود نکند فتقشان پاره شوند. اینطوری به پنجاه سالگی هم نمیرسند.
برنامهای که دیدم کارنامهی میانگین نمرات قبولیهای پزشکی امسال را نشان میداد. مجری با فریادهای گوشخراش میگفت: "اینا نمرات آدمای موفق و خوشبخته. مال اوناییه که برنامه و هدف داشتهاند. اگه نمیخوای ثروتمند و معروف بشی این برنامه رو نگاه نکن. اگر نمیخوای پرفسور سمیعی بشی این برنامه رو نگاه نکن. این برنامه واسه آدمای به دربخوره. واسه اونایی که میخوان یه چیزی بشن".
زهرهام ترکید. بیتعارف تمام وجودم را احساس پوچی و بیچارگی پُر کرد. ازینکه هیچ پُخی نشدهام احساس بدبختی کردم و از خودم و خانواده خجالت کشیدم.
با چهار پنج دقیقه برنامه طوری دچار استرس و اضطراب و احساس بدبختی شدم که میگرنم عود کرد و تلویزیون را خاموش کردم.
تعداد سربازان و زندان ها را افزایش می دهیم، قوانین را ریز و جزئی تنظیم می کنیم، چندین و چند نهاد نظارتی تاسیس می کنیم.
و باز هم سربازان را مجهزتر می کنیم، دیوار زندان ها را بلند تر و قوانین را سخت تر و...
و هنوز به آموزش اعتقادی نداریم.