مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

حاشا اگر پشت به قوانین کشور کنم

رساله کریپتون در دوره آثار افلاطون مربوط به گفتگویی است که سقراط با دوست خود دارد، در این گفتگو دوست سقراط از وی می خواهد که با توجه به عدم قبول رای دادگاه از زندان بگریزد، پاسخ هایی که سقراط به دوست خود می دهد بسیار قابل توجه و تفکر است، شاید اگر دید ما نسبت به رعایت قانون و قانون مداری در هر سطحی از جامعه که هستیم این چنین می بود، سرعت پیشرفت جامعه واعتلای تمدن خویش را بالاتر می بردیم.

شما را به خواندن بخش هایی از این گفتگو دعوت می نمایم:

 

سقراط: گوش فرادار تا بگویم. یا بهتر است سؤالی کنم: اگر کسی با دیگری پیمانی بست باید به عهد خود وفا کند، یا حق دارد نیرنگ پیش گیرد و از انجام تعهد سر باز زند؟

کریتون: البته باید به عهد خود وفا کند.

سقراط: اکنون از همین دیدگاه به موضوع بحث ما بنگر: اگر ما بی اجازه ی دولت آتن از اینجا بیرون برویم، آیا به کسانی بد نخواهیم کرد که هیچ سزاوار بدی نیستند، و عهدی را که بسته ایم نخواهیم شکست؟

 

ادامه مطلب ...

من متخصص نیستم

 

 برای دانستن بعضی مسائل نیازی به داشتن دکتری و تخصص نیست، مثلا همه می دانند که برای خرید کردن نیاز به پول داریم.


انسان های نخستین برای دوری از گزند مشکلات محیطی به غارها پناه می بردند، یعنی به اهمیت مسکن پی برده بودند، همین دو نکته را می شود به تمام نیاز های بشر تعمیم داد، یعنی بشر دوپا از ابتدای خلقت یک سری نیازهای اساسی داشته که یکی از آن ها مسکن بوده، یکی همسر بوده و یکی شغل، تا اینجای بحث نیازی به دکتری نداشتیم.


می خواهم به پاسخ این سوال برسم که چرا در طول این همه رفت و آمد دولت های مختلف به این مسئله ی اولیه با دید عجیب و غریب نگاه می کنند!

بگذارید شفاف تر بگویم، وقتی که من توانایی تشکیل خانواده را ندارم، باید بگویم که یک جای کار حتما می لنگد! و برای بیان این مطلب هم نیازی به مدرک دکتری و تخصص ندارم.


در این بین بیشترین گله را هم از برادران هم عقیده و هم مکتب خود دارم،چرا که برای این مسئله ی اولیه هیچ پاسخ و راهکار شفافی نداشته و با آسمان و ریسمان های فلسفی بافتن سر انجام به من می قبولانند که این کار خیلی پیچیده است و کار یک نفر دو نفر و یک روز و دور روز نیست، اما در مورد مسائل پیچیده فوق تخصصی مانند برجام و انرژی هسته ای همه یک پا تحلیلگر سیاسی و دانشمند می شود، یک سیل عظیم مطبوعاتی راه می اندازند، در سر هر کوی و  برزن راجع به برجام اظهار نظر می کنند.


 اما به ازدواج، اشتغال و مسکن که می رسد هیچ کس هیچ مسئولیتی را قبول نمی کند چرا که کار پیچیده ای است و نیاز به تخصص دارد.


این همه آوارگی و بلاتکلیفی به کنار، از کوشه و کنار هم اخباری می رسد از آدم های مجهول دو کلمه ای(!) که با اموال اختلاسی تمام ارزش های انقلابی را به سخره می گیرند.


و در نهایت هم با اولویت های تخصصی وام 25 میلیونی را به خودرو می دهند.

 یک ورق خواهم به پهنای فلک تا نویسم شرح این دوز و کلک ...


 هرچه بخواهم شرح دهم بهتر از این پیام تلگرام وارده عمق این مسئله را نمی توانم نشان دهم:« بدون مقدمه: به نظر من اگر یک جوان ماشین نداشته باشد میتواند از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند ولی اگر زن نداشته باشد نمی تواند از زنان عمومی(خیابانی ها) استفاده کند چون گناه هست. »

من متخصص نیستم ولی با نیازهای خودم آشنا هستم.


و از متخصصان،دلواپسان،تکنوکرات ها، انقلابی ها و اعتدالی های کشور عاجزانه استدعا دارم فارغ از درگیری های جناحی به این مسائل نیز توجه بفرمایند.

 

نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم


دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم (قیصر امین پور)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از نشریه فوران نوشته هوشنگ زَله

فرض کن مرده ام!

بیا تا قدر یک دیگر بدانیم

که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم

 

چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد

چرا با آینه ما روگرانیم

 

کریمان جان فدای دوست کردند

سگی بگذار ما هم مردمانیم

 

غرض‌ها تیره دارد دوستی را

غرض‌ها را چرا از دل نرانیم

 

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده پرست و خصم جانیم

 

چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد

همه عمر از غمت در امتحانیم

 

کنون پندار مردم آشتی کن

که در تسلیم ما چون مردگانیم

 

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

 

خمش کن مرده وار ای دل ازیرا

به هستی متهم ما زین زبانیم

در این لحظه برای علی چه می توانم بکنم

مالک که بود و چه کرد بماند، 

مانده ام که این لحظه کی هستم و برای علی چه می توانم بکنم.

به زودی مسافر مصرم، مسافر مرگ...

در تقدیر سرداران، مرگ حرف اول زندگیست.

می خواهم با یک اسب و یک شمشیر به مصاف دنیایی بروم که به وسوسه ی هزار شیطان تقدیر خود را عوض کرده است.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گفتگوی مالک اشتر در سریال امام علی(ع)

آمریکا در نقش راهزن جوانمرد!

روابط عمومی واحد علوم و تحقیقات: در همکاری مشترک علمی واحد علوم و تحقیقات و دانشگاه شریف با شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب اتفاق افتاد؛این طرح موفق به ثبت 4 اختراع در ایران شده است و با حمایت صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور موفق به اخذ حمایت مالی  شده و هم اکنون مراحل ثبت 2 طرح US Patent در امریکا را می گذراند.

 

اگر خاطرم مرا یاری کند در کتاب جوامع الحکایات عوفی، داستان مردی را خواندم که از ترس راهزن ها اموال خود را به خیمه نشینی در بیابان سپرده بود، و بعد از این که راهزن ها به کاروان حمله کردند به سراغ آن مرد خیمه نشین رفت و فهمید که ای دل غافل این خودش رییس راهزن ها بوده!

 ولی از آن جایی که راهزن های قدیم مروت سرشان می شده، اموال را به صاحبش بر می گرداند و می گوید که ما با امانت کاری نداریم.

 

با خودم فکر می کنم که کجای این زنجیره مرتبط می شود با آمریکا، وقتی که طرح و دانشمند را داریم، چاه نفت و پول هم داریم، چرا خودمان این طرح را به تولید نمی رسانیم که بعدا با یک کد تجاری به بازار عرضه کنیم،

نه این که با دو دست مبارک خویش و با یدک کشیدن نام دو دانشگاه و یک شرکت نفتی طرح را تقدیم آمریکا کنیم.

ما نیز هم بد نیستیم

در حین گشت و گذار در دنیای اینترنت به خبری رسیدم مبنی بر این که یک گروه کره ای با استفاده از رنگ های "هیدرو کرومیک"  در خیابان های سئول دست به یک هنر نمایی زده اند که نتایج آن در زمان بارش باران نمایان می شود،

یعنی با رسیدن آب به این رنگ ها خیابان شهر با طرح ها و نقاشی ها جلوه نمایی می کند.

 

البته حیف است که ما قدر وطن خود را ندانیم و صرفا نگاهمان به بیرون باشد که آن ها چه می کنند، چرا که این علم و هنرنمایی از سال های پیش و تا امروز همراه ماست و نه تنها در خیابان ها بلکه در خانه ها نیز خودش را نشان می دهد و فقط ابزار آن برای نمایش متفاوت است،

وقتی که باران می بارد حاصل کار مهندسان ایرانی که از حیث تنوع چشم فلک را کور کرده نمایان می شود، از فوران چاه های فاضلاب گرفته تا دریا شدن خیابان ها و فروریختن سقف ها!

 

ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی

وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم

 

گر گلشن خوش بو تویی ور بلبل خوشگو تویی

ور در جهان نیکو تویی ما نیز هم بد نیستیم

 

باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده

ای باغ شفتالو و به ما نیز هم بد نیستیم "سعدی"

جناب آقای دکتر ، مدیر کل محترم اداره جامع

برای مسئله ما، همتی لازم است تا ریشه اش را از این مملک قطع کنیم.

 رزومه؛ دانشگاه محل تحصیل،سوابق علمی، سوابق انقلابی و نسبت هاب فامیلی فقط تا قبل از گرفتن پست و مسئولیت دارای اعتبار می باشد.

یعنی موارد نسبتا مورد نیاز برای تصدی پست می باشد.

و با گرفتن مسئولیت و پست، "عملکرد" فرد مورد سنجش قرار می گیرد!

بنابراین باد به غبغب انداختن مسئول، که مثلا من در فلان دانشگاه درس خوانده ام، من 600 عدد مقاله ی آنور آبی دارم، من داماد فلانی ام، من دکترای چه دارم...

و تو چه می فهمی که من چه کاری می کنم، عملی منطقی نیست.

 

ره راست باید نه بالای راست / که کافر هم ز صورت چو ماست

 

 

پ.ن:


یک امیرکبیر دیگر می خواهیم تا ما را از شرّ عناوین و مارک های جدید خلاص کند!


- ممکن است که فرآیند کار بسیار پیچیده باشد که از عهده ی هر کسی برنیاید، اما ارائه عملکرد و تشخیص آن کار دشواری نیست.


- مثلا در انرژی هسته ای همه ی ما دکترای فیزیک اتمی نداریم، ولی می توانیم از دکتر صالحی به خاطر کم کردن سوی رآکتورها انتقاد کنیم.

اجنبی ز قاعده کار عالمیم

ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم

بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

 

دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست

اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم

 

با مرکز و محیط نداریم هیچ کار

هست اینقدر که در خم پرگار عالمیم

 

ما مردمان خانه بدوشیم و خوش نشین

نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم

 

حک کردنی چو نقطهٔ سهویم بر ورق

ما خال عیب صفحه رخسار عالمیم

 

با سینه برهنه به شیران نهیم رو

انصاف نیست ورنه جگردار عالمیم

 

وحشی رسوم راحت و آزار با هم است

زین عادت بد است که آزار عالمیم

نامه به لیلی

مجنون خواست که پیش لیلی نامه ای بنویسد.

قلم در دست گرفت:« خیال تو مقیم چشم است و نام تو از زبان خالی نیست و ذکر تو در صمیم جان جای دارد.

پس نامه پیش که نویسم، چون تو در این محله ها می گردی؟ »

 قلم بشکست و کاغذ بدرید.

منت نمی پذیریم

وضو عبادت است،

 اما اگر منت در آب هست، باید تیمم کرد.



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تلگرام وارده!

https://telegram.me/wiki_salehin