به هر حال این که در این 60 سال دغدغه های مردم ما از سیاه زخم و وبا و جذام و ...
رسیدم به مسائلی مثل محیط زیست و بیکاری و تورم ، می شه به روند رو به جلوی کشور امیدوار بود.
امروز رفتم تابلوی بورس تهران رو نگاه کردم ، تمام نمادهای درست و حسابی منفی بود. فکر کنم تا آخر ماه شرکت ها آب بشن ما هم بدهکار تر.
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا! منعمم گردان به درویشی و خرسندی
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده و پالوده هر خس بودن
این چند روز هم بگذره میشه تقریبا 3 ماه که ما درخواست دفتر کار دادیم توی دانشگاه و یک ماه هست که با وجود تایید شدن طرح منتظریم تعطیلات تابستانی تموم بشه، نمی دونم چه حکمتیه هر وقت ما یک کار اداری داریم مصادف می شه با تعویض رییس و ریست شدن کل کار ما به تاریخ 1/1/1 هجری، الله اعلم.
در کل اینها ظاهرا اراده ای برای هیچ کاری ندارن، موندن چطوری تتمه ی شیره جون این مملکت رو بکشن که دیگه حسابی بخشکه، والا ما هم قد یه موز برداشتن هم نه صدامون جایی میرسه نه تیغمون برش داره!
فقط یه چیزی دل آدم رو خوش می کنه؛ که چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند فرعون و قارون و رضا خان و غذافی و... با اون عظمت رفتن اینا هم میرن ما هم میریم.
ولی خوب هنوز یک سری امیدهایی دارم مثلا هوا داره کم کم خنک میشه و لازم نیست خیس عرق برسیم خونه!
طرف میگه غصه نخور یه روز درست میشه، گفتمش من اصلا و ابدا غصه نمی خورم، ولی الان می خوام به نتیجه برسم فسیل که شدم به چه دردیم می خوره، والا فکر کرده ما بیل گیتسیم تازه سر 70 سالگی بریم آفریقا دنبال خوشیمون بگردیم، ما ته تهش 20 سال دیگه بیشتر زنده نمی مونیم.
الحمدالله هیچ اداره ای هم تلفن بی صاحابش رو جواب نمیده، اون وقت ما 4 صبح به موبایلمون زنگ میزنن صدامونم خش داشته باشه میگن اتفاقی افتاده؟! -نه چه اتفاقی تازه داشتیم کله رو بار می ذاشتیم :|
از اون طرف یه چیزی از جیبت می افته محال ممکنه دیگه پیداش کنی، بابا لامصب همین الان جلو چشمم افتاد کجا رفت غیب شد؟!
بعد بیایی گیر یه آدم خنگ بیوفتی که به خاطر لطفی که تو می کنی واسش برات کلاس بذاره و برای این که اعصابت خراب نشه یه لبخند مزحک احمقانه بزنی و بیخیال بشی.
روزنامه ها رو هم که میخونی دلت میخواد نصف مملکت رو بسمل کنی بلکه لااقل محیط زیست یه نفسی بکشه.
نگاه می کنی توی 21 سالگی انیشتین نظریه ی نسبیت رو ارائه می کنه و تو توی 24 سالگی به زور باید فرمول فیزیک و دینامیک کوفتی رو حفظ کنی.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
امروز خبری از یکی از نمایندگان مجلس خوندم که از چند جهت جالب توجه بود؛
«متاسفانه به تازگی فعالیت اسنپ و تپسی که به صورت اینترنتی به ارائه خدمات میپردازند موجب کساد شدن بازار تاکسیها شده است که مالیات و عوارض شهری هم پرداخت میکنند، از سوی دیگر نظارت دقیقی بر روند فعالیت اسنپ و تپسی هم وجود ندارد و چنانچه مسافری با مشکلی در روند دریافت خدمات از این موسسههای اینترنتی مواجه شود، متولی مشخصی برای پاسخگویی به آنها وجود ندارد.
برای ساماندهی این بخش باید اسنپ و تپسی هم تحت پوشش مجموعهای رسمی قرار بگیرند تا بتوان بر روند فعالیت آنها نظارت کرده و ضوابطی برای آنها تعیین کرد، در غیر این صورت تداوم فعالیت آنها مغایر با قانون است.»
۱- در متن اشاره شده که چون متولی مشخصی برای پاسخگویی به مسافران وجود ندارد بدون ضوابط عمل می کنند و غیر قانونی هستند، سوال این جاست که در بخش های مختلف این نظام فخیمه که متولی های گردن کلفتی هم دارد پاسخگویی به ارباب رجوع با چه کیفیتی است و چگونه انجام میگیرد؟
۲-ایشان ضابطه مند شدن توسط مجموعه ای رسمی را ضامن چه چیزی می دانند؟ کیفیت؟ امنیت؟ مالیات؟!
۳- تاکسی ها مالیات میدهند؟!من هم مالیات میدهم و با وجود نهاد رسمی تاکسیرانی مسیر بنده که جز مسیرهای نسبتا بالای تهران هست، اغلب بدون ماشین، با راننده معتاد،با ماشین خارج از رده، ماشین های بدون کولر ، راننده های بی ادب و بی اعصاب تشکیل می شود.
متولی کجاست؟ از این دوستان آزمایش،معاینه فنی ، و... به عمل می آید؟!
پ.ن: امیدوارم به زودی روزی را ببینم که نسل متولی های رانتی،دولتی و نظامی منقرض بشود و نمونه ی موفق تعامل مردم با مردم که در این مورد تاکسی های اینترنتی قابل ملاحظه است در همه ی شئون اجتماعی جلوه گر شود.
یک دوره ای با اتصال(Connected) دایل آپ سر ذوق می اومدیم حالا هم با اتصال پراکسی!
خدا هیچ جوونی رو بدون اتصال نذاره
جهان در وضع بسیار بدیست؛
آدم های وحشی یکدیگر را می خورند، آدم های متمدن یکدیگر را فریب می دهند.
و این همان است که نامش را گردش جهان گذاشته اند.
آرتور شوپنهاور-کانال نکات و دروس مدیریت