مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

ز عقل اندیشه‌ها زاید که مردم را بفرساید

گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل


مرا تا پای می‌پوید طریق وصل می‌جوید

بهل تا عقل می‌گوید زهی سودای بی‌حاصل


عجایب نقش‌ها بینی خلاف رومی و چینی

اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل

خودتونید و مملکتتون!

امروز به ذهنم خطور کرد چرا رییس جمهور آکتور ما به پیر مرد طبسی نیز یک پیکان وانت صفر هدیه نکردند؟!


به یاد برادرانم در هفت تپه

پیش خود تا فکر نفع بی نهایت می کند
کارفرما کارگر را کی رعایت می کند؟

ماه نو با روی پر خون شفق را کن نگاه
کآن ز داس و دست دهقانان حکایت می کند

فوری از نای وزیر آید نوای راضی ام
از فلان مامور اگر ملت شکایت می کند

آخر ای مظلوم، از مظلوم چون خود یاد کن
چون ببینی ظالم از ظالم حمایت می کند


آه مظلومان چو آتش در میان پنبه است

چون فتد اینجا، به آن جا هم سرایت می کند

بنیاد علوی

بنیاد علوی به جای تبلیغات میلیونی در رابطه با گزارش عملکرد خودش میتونه افراد بیشتری رو تحت پوشش قرار بده.


دلخوشی ها کجا گم شدن

دلم عجیب گرفته،میترسم یک جا کار دستم بده

داریم به پرتگاه میرویم

امروز بعد از چندسال روی تلوزیون شبکه مستطاب سه رو باز کردم با دیدن کلیپ زمانی هنوز به اطمینان لازم نرسیده بودم تا این که کلیپ مسخره بازی اخبار شبانگاهی رو دیدم و مطمئن شدم که داریم رو به اضمحلال میریم.

آقای شریعتمداری دیگه ماشین هاشو وارد کرده و با این گرونی دلار الان بازار رانت صمت نمی ارزه باید بره یه جای نون و آب دار تر!

نماینده های مجلس ما رو ببین تو رو خدا ، باید به توپ بست.

این دو هفته جمعه ها هم میرم سر کار شدیم مث جیمبو، سر کلاس های دانشگاه از بس چرت زدم آبروم رفته فکر می کنن عملی شدیم .

خداوکیلی چه بساطی بود که اینها برای ملت درست کردن، از وکیل گرفته تا کارگر شاکیه، خود آقایون هم شاکی هستن برید رد کارتون بابا.

چکیده عملکرد این قوم رو در چهل سال بعد از انقلاب رومیشه در مدیریت دانشگاه آزاد دید که چطور میشه یک نهاد رو بحران زده کرد.

بعضی ها یک طور قیافه میگیرن انگار از نوادگان لرد کلوین هستند، جمع کن بساطتت رو .



آموزش و پرورش مزخرف

به‌طور اتفاقی، یکی از برنامه‌ها‌ی کنکوری تلوزیون را می‌دیدم. 

این برنامه‌ها که (به‌قول وزیر آموزش و پرورش) برخی با لابی‌گریِ کارتل‌های بزرگ اقتصادی برگزار می‌شود، طوری روی فنون تبلیغاتی تسلط یافته‌اند و از فضای گل آلود کشور کَره می‌گیرند که هیچ صنعتی نمی‌تواند چنین کند.


برخی مجری‌ها و آموزگاران این صنعت چنان پر از استرس و اضطرابند که حتی کنترل صدای خود را ندارند، و طوری داد و هوار می‌کنند و اطوارهای نمایشی در‌می‌آورند که آدم بیشتر نگران خودشان می‌شود نکند فتقشان پاره شوند. اینطوری به پنجاه سالگی هم نمی‌رسند.


برنامه‌‌ای که دیدم کارنامه‌ی میانگین نمرات قبولی‌های پزشکی امسال را نشان می‌داد. مجری با فریادهای گوش‌خراش می‌گفت: "اینا نمرات آدمای موفق و خوش‌بخته. مال اوناییه که برنامه و هدف داشته‌اند. اگه نمی‌خوای ثروتمند و معروف بشی این برنامه رو نگاه نکن. اگر نمی‌خوای پرفسور سمیعی بشی این برنامه رو نگاه نکن. این برنامه واسه آدمای به دربخوره. واسه اونایی که میخوان یه چیزی بشن".


زهره‌ام ترکید. بی‌تعارف تمام وجودم را احساس پوچی و بیچارگی پُر کرد. ازینکه هیچ پُخی نشده‌ام احساس بدبختی کردم و از خودم و خانواده خجالت کشیدم. 

با چهار پنج دقیقه برنامه طوری دچار استرس و اضطراب و احساس بدبختی شدم که میگرنم عود کرد و تلویزیون را خاموش کردم.

  ادامه مطلب ...

آثار رشوه در تمدن اسلامی

از عجایب اینکه در جنگ انگلیس و عثمانی، قوی‌ترین دولت روی زمین ـ یعنی دولت عثمانی ـ مغلوب ضعیف‌ترین دولت‌ها یعنی انگلیس شد، با اینکه امثال آقا سید محمدکاظم یزدی و آقای شیخ‌الشریعة اصفهانی و آقا میرزا محمدتقی شیرازی رحمهم‌الله که از معاریف علما بودند و نیز دیگر علما وارد جنگ شدند و بدین ترتیب علمای شیعه یداً واحدة (یک‌دست) از دولت عثمانی علیه انگلیس حمایت کردند و دولت اسلامی ـ هر چند سنی ـ را بر دولت کفر ترجیح دادند. 

بااین‌همه، انگلیس با رشوه و حیله و فریب و وعده و وعید به رؤسا و فرماندهان غالب شد و در حقیقت هیچ، بر همه چیز غلبه کرد! 

و سرانجام گفتند: «ظَفَرْنا عَلی أَعْظَمِ قُوةٍ عَسْکرِیةٍ فِی الْعالَمِ؛ بر بزرگ‌ترین نیروی نظامی جهان پیروز شدیم».

باز هم ما خوابیم و نفهمیدیم که چگونه از راه رشوه افرادی را خریداری نمودند و بر ما غلبه کردند!



  در محضر بهجت، ج۲، ص۱۹۹

رحمت خدا بر شهداى هسته‌اى

رحمت خدا بر شهریارى‌ها و رضائى‌نژادها و احمدى روشن‌ها و علیمحمّدى‌ها؛

 رحمت خدا بر شهداى هسته‌اى، رحمت خدا بر خانواده‌هاى اینها، رحمت خدا بر ملّتى که پاى حرف حقّ خود و احقاق حقّ خود مى‌ایستد.

میان این همه اگر، تو چقدر بایدی!

در تمام طول این سفر اگر

طول و عرض صفر را

طی نکرده ام

در عبور از این مسیر دور

از الف اگر گذشته ام

از اگر اگر به یا رسیده ام

از کجا به ناکجا...

یا اگر به وهم بودنم

احتمال داده ام

باز هم دویده ام

آنچنان که زندگی مرا

در هوای تو

نفس نفس

حدس می زند

هر چه می دوم

با گمان رد گام های تو

گم نمی شوم

راستی 

در میان این همه اگر

تو چقدر بایدی!