مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

بیا بریم ببینیم آسمان هر جا همین رنگ ست ؟

من اینجا بس دلم تنگ ست .

و هر سازی که می بینم بد آهنگ ست .

بیا ره توشه برداریم ٬

قدم در راه بی برگشت بگذاریم ؛

ببینیم آسمان هر جا همین رنگ ست ؟



تقصیر آدمیزاد از سعی باطلش بود

زیر پلی نشستم، تا کس مرا نبیند
آمد سگی کنارم، پرسید گریه داری؟

غمگین نباش، مجنون! رسم جهان بدل شد
لیلی، بمان بگوید دیوانه ی فراری!

یک شاخه گل برایت سوغات خواهم آورد
آن هم اگر نمردم از دست انتحاری

مادرکلان پیرم، روزی نصیحتم کرد
بنویس روی سنگی، این را به یادگاری:

تقصیر آدمیزاد از سعی باطلش بود
ورنه خلاصه میشد دنیا به عشق و یاری  

ترانه و تروریست، کاوه جبران ، 1391 ، کابل 

حضور ملکه محترم

از: احسان ، 

کنج اتاق - تهران


به: ملکه انگلستان

کاخ باکینگهام - لندن


حضور محترم ملکه انگلستان (دامت برکات)


با سلام و احترام،

نظر به گذشتن قریب به 70 سال از ملی شدن نفت و با توجه به حلم و بردباری سرکار عالی که باز شدن مجدد سفارت انگلستان در تهران نمونه از آن است. به عرض می رساند با توجه به ضرورت وقت نسبت به برقراری مجددا قرارداد دارسی دستور لازم را مبذول نمایید، تا اولا زحمت استخراج نفت با عناوین شرکت های هندی و پناه دادن مدیران متعهد و اسلامی مملکت در کانادا و تحصیل فرزندانشان و خودشان در اسکاتلند توسط آن مقام عالی مرتفع شده و ثانیا بل که نفت ایران از شر قرارداد نانوشته ای که پاسبانی را به اسم ژنرال بر سر منابع نفت می کند و کشور را معطل چینی ها و تایلندی ها و اخیرا فرانسوی ها نموده است ،  و در رابطه با شرکت های ایرانی چنان چه اکابر این شخص را چنین وصف کرده اند؛ ظاهر حالش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن تا به جایی که نانی به جانی از دست ندادی و گربه بوهریره را به لقمه‌ای ننواختی و سگ اصحاب الکهف را استخوانی نینداختی، خلاص نماید.

لذا با عنایت به این که پلتیک آن مرحوم متعلم که نه از جانب ملت شانس آورد و نه از دولت خیری دید در ملی کردن نفت کارگر نیوفتاد خواهشمند است دستور فرمایید شرکت ایران-انگلستان مجددا فعالیت خود را در ایران آغاز نماید و آشتی نماییم.


با تشکر

احسان

تو حق را به مرد میسنجی، یا مرد را به حق؟

والا به خدا فرقی نداره اگر یک کرواتی حقوق کارگر رو نده یا یه یقه دیپمات! کار غلط غلطه، دزدی دزدیه!

من هیچ جوره با هیچ عدد و رقمی توی کتم نمیره که چرا حقوق کارگر رو نباید بدی.

با خریتت گند بزنی به منابع کشور و دست بکنی توی جیب ملت چه روحانی باشی چه شاه باشی چه رعیت اشتباه کردی، دزدی کردی.

حق بیمه ی کارگر رو چه بگی نمی دم و چه بگی بخشامه اومده که ندید هیچ فرقی نداره.

والا ما هم اگر ساکت به نظر می رسیم واسه اینه که صدامون به جایی نمیرسه، نه میتونیم مجوز مجمع بگیریم نه نشریه، وگرنه فقط از خدا می ترسیم .

 حساب موجودات دوپا جداست.


ــــــــــــــــــــــــــــــ

 د رفیق من، ما واسادیم، تو رفتی، ما نخوندیم، تو خوندی، ما عین یه جزیره بی کس موندیم، تو با همه کس جونتو از آب کشیدی! آخرش چی شد؟ تو اونجا نشستی و ما اینجا ! مگه تو کار درستی کردی؟ د اگه یه مجتهدم دزدی کنه، خب دزدیه دیگه! حرفم که میزنی میگن حالیت نی! بابا اگه حالیمون نی تقصیری نداریم، کسی حالیمون کرده که جفتک زدیم؟ د با وفا رفیقمی، نوکرتم! تا جونم دارم پات وای میسم! واسه اینکه آدمی! اما دیگه بهم سرکوفت نزن، کار تو هم که کمتر از ما نیس که! تو اونجوری شب و روز کردی ما اینجوری! آخرشم هر کدومو که نیگا کنی، یعنی زرشک!!

مفاد دیدار با رهبری

از رویه های منظم در این مملکت دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب است، که از یک مشی  پیروی می کند:

1- دعوت دانشجویان از جاهایی که ما در این چندسال دانشجویی نفهمیدیم کجاست.

2- سخنرانی یک نفر چپی(!) که اول از حصر سران اصلاحات ناله می کند و نبودن آزادی را پیش کشیده و بعد هم با تجلیل و یاد و خاطره انقلاب سر و ته قضیه را هم می کشد.

3- شایعه های اخراج، حبس  و کشتن دانشجوی چپی مورد نظر توسط رسانه های بی گانه.

4- عناوین جراید و سایت های خبری فردا که "رهبر انقلاب با فرد مورد نظر چه کرد؟" و نشان دادن خوشحالی فرد مورد نظر و زنده بودن ایشان.



باغبان گر نگشاید در درویش به باغ
آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم

گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد
جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم

بدبختی

بعضی اوقات هجمه ی بدبختی ها طوریه که تعجب می کنی چرا پودر نشدی

بلاتکلیفی

- لعنت به بلاتکلیفی، هیچ چیز بدتر از انتظار کشیدن نیست.

+ بدتر از اون اینه که چیزی نباشه که براش منتظر بمونی.

بسیار صبر باید

بیخ مداومت را، روزی شجر بروید

شاخ مواظبت را، وقتی ثمر بباشد


استاد کیمیا را، بسیار سیم باید

در خاک تیره کردن، تا آنکه زر بباشد


بسیار صبر باید، تا آن طبیب دل را

در کوی دردمندان، روزی گذر بباشد

این عمر گذشته را کجا دریابم

اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم