مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

تو را دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم 

تو را به خاطر عطر نان گرم 

برای برفی که آب می شود دوست می دارم 

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم 

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم 

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت 

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

  تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.

جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس

اندک می بینم.



پ.ن:

می گویند دوست داشتن برتر از عشق است!

وجدان

امروز حین صبحانه خوردن توجهم به نان جلب شد، آیا این نان بهداشتی تهیه شده؟ آرد مرغوبی داشته؟ در شرایط خوبی نگهداری شده ؟ ...؟

 معمولا حال و حوصله ی صف ایستادن برای چیزی را ندارم، برای همین نان را بسته ای می خرم.

روی بسته بندی آن را نگاه کردم نه تاریخ داشت، نه آدرس و نام و نشانی ، طبیعتا علامت استاندارد هم رویش درج نشده بود.

با خودم فکر کردم چقدر وضعیت وحشتناکی بر جامعه ی ما و کل دنیا حاکم می شد اگر که ما به وجدان خود رجوع نمی کردیم و یا اصلا وجدانی در نهاد ما قرار داده نمی شد.

 مثلا به جای لبنیات برای ما انواع و اقسام مواد شیمیایی را ترکیب می کردند و تحویل می دادند، معلم ها به جای آموزش دادن دانش آموزان، وقت تلف می کردند. مسئولین به جای انجام وظیفه ی  ، جیب های خود را پر می کردند. رسانه ها به جای آگاهی دادن ، مخاطبینشان را با قدرت ها معامله می کردند. بانک ها به جای سرمایه گذاری در تولید به فکر دلالی و بنگاه داری می افتادند. شرکت های بیمه ای به جای اشغال  در توسعه بهداشت و درمان ، اپراتور موبایل تاسیس می کردند. مردم به جای نوع دوستی  به همدیگر رحم نمی کردند  .

 مجبور بودیم تا به همه کس و همه چیز شک کنیم، چون وجدانی نبود که بشود به آن اعتماد کرد ،  واقعا چه روزگار غریبی می شد.


 یک ورق خواهم به پهنای فلک/ تا نویسم شرح این دوز و کلک!


 خلاصه خداروشکر که وجدان در نهاد ما گذاشته شده وگر نه بد وضعیتی از آب در می آمد.

سر آخر به این نتیجه رسیدم که به وجدان توزیع کننده و تولید کننده نان ها اعتماد کرده و بقیه ی پنیر و کره را میل کنم.

یا ستار

ملت عزیزی داریم که برای امورات مهم زندگی خود در حد 45 دقیقه هم وقت نمی گذراند و با عبارت حالش رو ندارم روی تمام مسائل کائنات ماله می کشند ولی وقتی به بحث خاله زنکی برسند از تمام زوایا و محورهای مختلف موضوع آن را نقد و بررسی می کنند.


"اگر بر کار ناپسندی از برادرت آگاه شدی، تلاش کن برای کارش عذرتراشی کنی؛ از یک عذر و بهانه گرفته تا هفتاد عذر(تا می توانی عذر بتراش) و اگر نتوانستی بهانه ای برای کارش پیدا کنی، با خودت بگو: شاید عذری داشته که من نمی دانم!" امام صادق(ع)

هین مگو فردا که فرداها گذشت!

امروز دوستم تصویری برام فرستاد که خیلی آشنا بود،  باهاش تماس گرفتم گفتم دمت گرم عجب دستگاهی ساختی من چندتا ایده دارم برای بهتر شدن کار دستگاه و تولیدش دارم، گفت احسان 3 هفته ی پیش قرار بود نظرت رو در موردش بدی، این همون ایده است که الان به مرحله ی تولید رسیده!


هین مگو فردا که فرداها گذشت 

تا به کلی نگذرد ایام کشت

پ.ن:


بعضی اوقات یادمون میره که فقط تلاش نتیجه بخشه نه حرف و وعده.

بعضی وقت ها هم یادمون میره که خودمون قربانی تعلل و تعلیق افراد دیگه هستیم و خودمون هم همون راه رو پیش می گیریم.



بنشین!

مرو!

که در دلِ شب، در پناه ماه..

خوش تر ز حرفِ

عشق و 

سکوت و

نگاه نیست

بنشین..

و جاودانه به آزار من مکوش

یک دم کنار دوست نشستن گناه نیست!



پای بی فرمان

گران گشتم به چشمش

بس که رفتم بی سبب سویش 

مرا زین پای بی فرمان

چه ها بر سر  نمی آید ...


تو یادت نیست

تو یادت نیست
ولی من خوب به یاد دارم
برای داشتنت
دلی را به دریا زدم
که از آب می‌ترسید

انسان عاشقم آرزوست

من مکرر به دوستان گفته ام، اسلام و ادیان مى خواهند انسان عاشق تربیت کنند. نمى گویم انسان بى عقل، مى گویم انسانى که هم عاقل باشد و هم عاشق.

 نمى خواهد عاقل بى عشق تربیت کند. آنچه مى خواهد، عاشق عاقل است.

 انسانى که حساب ها را برسد، چشمهایش را باز کند، گوشهایش را باز کند، زمینه‌ها را مطالعه کند، مقتضیات را نگاه کند، استعدادها و آمادگیها را حساب کند، موانع را حساب کند، مشکلات را حساب کند، تمام اینها را حساب کند و راه مناسب را انتخاب کند. 

اما این را بداند که در زندگى، از تلاش باز ایستادن وجود ندارد. این، کارِ آدم عاشق است. در او شورى و گرمایى است که نمى گذارد آرام بگیرد. آرامش انسانهاى نومید، انسانهایى که ممکن است محاسبه آنها را به نومیدى بکشاند، در آنها نیست.  

یک مشت مزدور آمریکایی

اگر بنا باشد که شما به جای اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جای اینکه این کشور را بررسی کنید، ببینید کجاهاست که مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند، به جای این اگر بنشینید سر مسند و با حرف و با فحاشی به هم، مسائل را غفلت از آن بکنید، این همان است که قدرتهای بزرگ می‌خواهند تا این مملکت خرابه بماند و صدای مردم درآید. این همان است. شما هم عمال امریکایید، منتها ملتفت نیستید!

شاید این ها یک فیلم نباشند

"نگران نباش اینا همش فیلمه"

این رو مادرم بهم می گفت وقتی که پای فیلمی گریه می کردم .

حالا هر وقت کنار موقعیت دردناکی در جامعه قرار می گیرم این حرف رو به خودم می گم و آروم از کنارش رد می شم.


ای کاش همون موقع بهم می گفتن: " اینها بخشی از واقعیت های این جامعه است که قراره با اون مواجه بشی( و این  هم یک نوع همدردی لوکس می شد که فقط پشت تلوزیون تجربه اش کرد.)

اگر ناراحتت می کنه باید قوی بشی و کاری که از دستت بر میاد رو انجام بدی."


امروز افراد جامعه با همه ی درد و ناراحتی هاش از کنارم رد می شوند و من فقط تماشاگرم.