مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

نگاه مهربان و لبخند دوست داشتنی!

کیستی که من
                  اینگونه به جد
در دیارِ رؤیاهای خویش
با تو درنگ می‌کنم؟


در نگاهت همه‌ی مهربانی‌هاست:
قاصدی که زندگی را خبر می‌دهد.

 

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش


ای دل! اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش


رند عالم‌سوز را با مصلحت‌بینی چه کار؟

کار ملک است آن چه تدبیر و تأمل بایدش


تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری‌ست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش


با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش


نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش


ساقیا! در گردش ساغر تعلل تا به چند؟

دور چون با عاشقان افتد، تسلسل بایدش


کیست حافظ تا ننوشد باده، بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش؟  ادامه مطلب ...

سکوت سر شار از ناگفته هاست!

این چند روز هر چی که می نویسم رو می فرستم به چرکنویس های بلاگ اسکای، دستم به نوشتن نمیره!

همیشه دوست داشتم خوش قولی یکی از صفات بارزم باشه، اما بدبختانه اینجاست که خیلی از متغییر ها از دست ما خارجه، مثلا پیش اومده یک روز صبح از خواب پاشی و ببینی بارونی که دیشب اومده تمام لباس هایی که انظار داشتی امروز بپوشی رو گلی کرده - در شهرما وقتی باران میاد زمین و زمان گلی میشه - میایی بشوریش می بینی ای داد که آب هم قطعه، خلاصه وقتی که با یک تاخیر حدودا دو ساعته می رسی به جایی که باید بری در مقابل فرد عصبانی فقط باید یک لبخند آمیخته با شرم ساری تحویل بدی و یا سکوت کنی!

 در مثل مناقشه ای نیست.

 به قول احمد شاملو: "از رنجی خسته ام که ازآنِ من نیست" بعضی وقت ها ما تاوان اشتباهات خیلی ها رو میدیم و بی عار بودن راه حل منطقی تری به نظر میاد تا مسئولیت بپذیری و در نهایت هم یا سکوت کنی یا لبخند بزنی.


 

ادامه مطلب ...

آن‌ها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت

الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم


چون دست قدرتم به تمنا نمی‌رسد

صبر از مراد نفس به ناچار می‌کنم

زندگی شوخی تلخی است!

عزیز نسین یکی از نویسندگان معاصر ترکیه است، وی خالق طنزهای فاخر اجتماعی و سیاسی از سال 1945 بوده است.

داستان های وی  ظاهری طنز داشته اما در باطن تلخی زندگی توده های بی صدا را فریاد می زند.

 

ادامه مطلب ...

با غزلی

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد 
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد 

 
ادامه مطلب ...

لااقل باران را بهانه کن!

می دانم

حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد

حالا بعد از آن همه سال،آن همه دوری

آن همه صبوری

من دیدم از همان سر صبح آسوده

هی بوی بال کبوتر و 

نای تازه نعنای نورسیده می آید

پس بگو قرار بود که تو بیایی و ...من نمی دانستم!

دردت به جان بی قرار پر گریه ام

پس این همه سال و ماه ساکت من کجا بودی؟

حالا که آمدی

حرف ما بسیار،

وقت ما اندک،

آسمان هم که بارانی ست...!

  ادامه مطلب ...

دوست داشتن زیباست

دانی از زندگی چه می خواهم

من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود

بار دیگر تو ، بار دیگر تو

 

آنچه در من نهفته دریایی ست

... کی توانِ نهفتنم باشد

با تو زین سهمگین توفانی

کاش یارای گفتنم باشد

 

بس که لبریزم از تو می خواهم

بروم در میان صحراها

سر بسایم به سنگ کوهستان

تن بکوبم به موج دریاها

 

بس که لبریزم از تو می خواهم

چون غباری ز خود فرو ریزم

زیر پای تو سر نهم آرام

به سبک سایه ی تو آویزم

 

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

 


شکل دادن به یک وجود یعنی تربیت

معنی تربیت شکل دادن به یک وجود است.

چه عواملی انسان را تربیت می کنند؟

به نظر من ۵ عامل یک فرد را می سازد:

اول مادر است، که اولین ابعاد وجودی یک طفل را می سازد.

دوم، پدر;

سوم، مکتب و مدرسه و فرهنگ است.

چهارم، تمدن است.

پنجم، اساساً روحِ زمان است.

مثلاً شما: مادرتان شما را تربیت کرده; تربیت دوم، پدر است; تربیت سوم، درسی (است) که خوانده اید; چهارم، (این است که) تهرانی هستید; تربیت پنجم، (اینست که) در قرن بیستم هستید.

پیغمبر اسلام، هیچ یک از این پنج عامل دست اندرکار ساختمان فرد را ندارد.

می بینید که پیغمبر وجودی است که کوچکترین اثری و رنگی را از این پنج عامل تربیتی فرد نپذیرفته است; آزاد آزاد رشد می کند و برای همین هم هست که استعداد فهم و پذیرش مفاهیم، معانی و ارزش هایی را دارد که بشریت نمی تواند بفهمد، نمی تواند بپذیرد و نمی تواند داشته باشد، این است که می تواند همه ارزش ها و تمدن ها، همه سیستم های تعلیم و تربیتی و همه اعتقادات و مقدسات را خراب کند، اگر تربیت شده بود، قطعاً تحت تاثیر ارزش های زمان قرار می گرفت.

هیچ وقت کم نیار

دوست ظریفی دارم که هر از گاهی در مرز بین شوخی و جدی به فراخور وضعیت موجود جملات تاثیر گذاری می گوید که من اسم آن را می گذارم اکسیر کلام!

 جمله آخرش هم شاید چنان ادبی و شسته و رفته نبود ولی عجیب به دلم نشست: 

« هیچ وقت کم نیار،

اگر کم آوری به روت نیار،همینطور با پررویی به کارت ادامه بده»